داستان کوتاه زیبا دانلود داستان کوتاه الاغ ناسپاس الاغ ناسپاس مردی بود که کارش آبرسانی بود. او الاغی داشت که بر اثر کشیدن بارهای مشقت‌بار، پشتش خمیده بود و زخمهای بدی داشت؛ به طوری که شب و روز آرزوی مرگ می‌کرد. از طرفی سیخ آهنین سقا، دو طرف دمش را پر از زخم نموده بود. روزی رئیس طویله‌های شاه، که رفاقتی با آن سقا داشت، آن الاغ را رنجور دید و به سقا گفت: چند روز این خر را به من بده، تا در طویله شاه، قوت خود را بازیابد. سقا با شادمانی، الاغ خود را به او سپرد و آن الاغ از زحمت جانکاه نجات یافت و به طویله شاه رفت. در آنجا دید که اسبهای جنگی، بهترین خوراکها را دارند و همه از عیش و نوش، […]
برای توضیحات بیشتر و دانلود اینجا کلیک کنید
