تحقیق درباره زندگی نامه لوئيس مامفورد

دانلود تحقیق و مقاله رایگان با عنوان تحقیق درباره زندگی نامه لوئيس مامفورد

لوئيس مامفورد
Lewis Mumford
متولد 1895
لوئيس مامفورد در ايالات متحده متولد شد و در دانشگاه كلمبيا دروس خود را به پايان رسانيد . وي مورخ تمدن بشري و متخصص عصر ماشين [1] بوده و مريد و پيرو « پاتريك گدس »
مي باشد . و مانند « گدس » ، شهر را مكان حساس عصر ما مي داند ، او براي مسأله شهرسازي همة ابعاد فرهنگي و تاريخي اش را منظور مي دارد و از اينكه مسأله را تنها در چارچوب فني ببندد ، اجتناب مي ورزد .

اين روش كلي و منظم برخورد به مسائل ريخت شناسي ، الهام بخش او در كتابهاي « چوب و سنگ » [2] ( 1924 ) « سالهاي قهوه اي » [3] ( 1931 ) بود كه به طور مشخص بر معماري ، متمركز هستند ، قبل از آنكه در 1938 اثر [4] بزرگش « فرهنگ شهرها » [5] را منتشر كند ، كتاب « شهر در تاريخ » [6] را منتشر كرد ، كه در 1964 [7] به فرانسه ترجمه گرديد . « فرهنگ شهرها » تكميل شده و

تدوين شده « شهر در تاريخ » مي باشد .

با دور ماندن از يك « نظريه پرداز » ناب بودن ، « لوئيس مامفورد » به گونه اي مستمر آثارش را با ارتباطي مستقيم ، و شناختي عميق از واقعيت شهر معاصر تغذيه و تقويت مي كند . اين مسأله با فعاليت عملي سه جانبه اي صورت مي پذيرد . در واقع ، او در جنبش هاي متفاوت برنامه ريزي شهري شركت كرده است ، به طور مشخص او همراه با « هانري رايت » [8] و « كلارنس اشتاين » [9]

مؤسس « گروه برنامه ريزي منطقه اي » [10] براي « مسكن نيويورك و شوراي برنامه ريزي
منطقه اي » [11] و دبير « شوراي برنامه ريزي اجتماعي » [12] در « انستيتوي امريكايي معماري » [13] بود افزون بر اين او استاد « برنامه ريزي شهري » [14] در دانشگاه پنسيلوانيا در سالهاي 1915 تا 1956 و استاد مدعو . ام . اي . تي بوده است . ولي شايد به دليل فعالتي جدلي و ؟؟؟؟؟ و
روزنامه نگارانه اش به جاي گذاشته است . او منقد معماري و شهرسازي بود و در سالهاي طولاني ( از سال 1920 ) با مجموعه اي ا زمجلات كم و بيش تخصصي همكاري مي كرد .
« روزنامه انستيتوي امريكايي معماري » « آركي تك چرال ركورد » [15] « آركي تكچر » [16]
« لنداس كيپ » [17] ، « سوسيولوژيكال ري ويو » [18] از ميان آنها قابل يادآوري است .

در اينجا ، به طور مشخص مقاله اي ترجمه نشده به زبان فرانسوي كه اصل آن در سال 1960 در مجله « لنداس كيپ » چاپ شده است را مرور مي كنيم .

منظر طبيعي و منظر شهري [19]

عملكرد زيست شناسانه و اجتماعي فضاهاي باز

در دوره نسل پيشين ، تغييري در مفهوم ما از فضاهاي آزاد و رابطه با محيط شهري و منطقه اي رخ داده است . قرن نوزدهم ، قبل از هرچيز ، آگاه بر عملكرد بهداشتي و سلامت بخش فضاهاي آزاد بود . حتي « كاميلوسيت » كه يكي از مدافعان ديد زيبايي شناسانه بود ، پارك هاي شهري را « فضاهاي سبز سلامت بخش » ناميده است . براي مبارزه با تورم و بي نظمي فزاينده شهر ، پارك هاي بزرگ و يا منظره اي ، كم و بيش به سبك محدوده هاي روستايي و اشرافي ، سامان داده شدند . ارزش خلاقانه اين پارك هاي پر منظره غيرقابل ترديد بوده است ، افزون بر آن كه ، اين پارك ها ، سدي عليه توسعه ممتد شهر به وجود آورده است ، ولي ، جز براي طبقات ممتاز ، اين پارك ها تنها در روزهاي تعطيل و اعياد مورد استفاده ( عمومي ) قرار مي گرفته است . علاوه بر اين ، هيچ تلاشي مشابهي براي ايجاد فضاهاي آزاد بسيار خصوصي در محلات صورت نگرفت . فضاهايي كه جوانان بتوانند بنا به ميل خود بازي كنند و بزرگسالان به طور منظم و در طول هفته براي استراحت بدانجا روي آورند ، بي آنكه مجبور به انجام مسافت هاي طولاني باشند

با توجه به تراكم مسكن شهرهاي بزرگ ، تأكيد بر لزوم زيست شناسانه فضاهاي آزاد مسأله اي حقيقتاً طبيعي بوده است . پارك نه تنها چون يك بخش تفكيك ناپذير از محيط شهري مطرح
بوده است ، بلكه به عنوان گريزگاهي بود ، كه ارزش اساسي آن در تقابل با كندوي پر سرو صدا و كثيف شهري نهفته است .

بسياري از شهرها به غير از آنهايي كه از قرون گذشته پارك هاي اشرافي ، ميادين مسكوني فضادار يا زمين هاي بازي را به ارث برده اند ، آن چنان از نظر فضاهاي باز فقير بودند كه وقتي اين فضاها در اين شهرها ايجاد شد ، چنان چشمگير گشتند كه گويا ارزش آنها مستقيماً در تناسب با سطح آنهاست . بي آنكه ملاحظاتي چند براي دسترسي ، تناوب استفاده ممكن و يا تأثير آنها بر بافت و حتي زندگي شهري در نظر گرفته شده باشند ، مردمان غني كه نمي توانستند فقدان باغ ها و پارك ها را تحمل كنند ، به سوي حومه هاي سبز و فضا دار كوچ كردند ، و اين راه حل ساده انديشانه تورم بيش از پيش شهر به معناي اخص كلمه و پس راندن دشت هاي روستايي به دورترها از مركزش را سبب گرديد .

امروزه به دليل اينكه شهر به وسيله آلودگي راديو- اكتيو تهديد مي شود و در پيرامون مراكز شهري ، هوا حتي به ميكرب هاي سرطان زا آلوده گشته است ، مي بايد امتياز بيشتري براي عملكرد زيست شناسانه فضاهاي سبز قائل شويم . ولي سخن بدين جا تمام نمي شود ، ما آموخته ايم كه فضاهاي آزاد نقش اجتماعي را نيز دارا هستند . نقشي كه اغلب اوقات ، به نفع تنها عملكرد بهداشتي اين فضاها ، فراموش مي شود .

تمدن فضاي سبز در افق [ ديده مي شود ]

براي فهم تمامي اهميتي كه اين مسأله دارد مي بايد به دگرگوني هاي عظيم قرن گذشته باز گرديم ابتدا به دگرگوني هاي استقرارهاي انساني نشأت گرفته از حمل و نقل سريع و وسايل ارتباطي آني مي پردازيم . به كمك اين موارد ، تراكم در يك فضاي محدود به عنوان تنها وسيلة ممكن براي ارتباط و همكاري همزمان تعداد زيادي از افراد ، به حد اشباع رسيده است . اين موقعيت در هر كجا كه زمين با قميت هاي منطقي در دسترس بوده ، تغيير ديگري را سبب شده است . تمامي چهرة شهر بر ا ثر آن دگرگون شده است . حومه ها بسيار سريع در پيرامون مراكز بزرگ گسترش يافته اند و بناها آزادانه ، در يك پارك پر منظره ، استقرار يافته اند ، ولي ، اغلب اوقات ، درختان و باغ ها در اثر فشار جمعيتي از ميان مي روند ، حال آنكه ساخت و ساز فردگرايانه اي باقي مانده و رخ مي نمايد كه در آن پراكندگي و هرج و مرج ميل بدان دارند تا ويژگي اي
ضد ـ اجتماعي را چهره بخشند . سومين تغيير عمده ، در كاهش عمومي ساعات كار افزايش ساعات ؟؟؟؟؟ فراغت مردم نهفته است كه از انتقال فزاينده ـ در درون خود مقولة كار ـ بخش صنعتي به سوي بخش خدمات يا حرفه هاي آزاد ناشي مي شود ، امروزه اين ديگر تنها يك طبقه اقليت نيست ، بلكه تمامي جمعيت ، اوقات فراغت را در اختيار دارد و براي آنان است كه مي بايد وسايل تفريح مهيا شود .

براي آنكه اين شكفتگي به بدشگوني تبديل نگردد ، برماست كه توانايي جايگزيني راه حل هاي آرام بخش و مدهوش كننده اي را كه امروزه مورد استفاده اند ، داشته باشيم ، بخصوص آنچه بيهوشي ناشي از سرعت هر روز فزاينده وسايط حمل و نقل را شامل مي شود در برابر اين تهديد ، مي توانيم تجربه اشرافيت كهن را يادآور شويم ، اين اشرافيت زماني كه با امور تهاجمي و يا تخريبي بي فايده درگير نبود ، بخش مهمي از نيروي خود را صرف دگرگوني با شكوه مجموعة دورنماها مي كرد . ايجاد محيطي كه حتي براي يك سرعت نجومي ، هدفي خواهد بود كه دگرگوني طرح كلي استقرار انساني را ممكن مي سازد . رؤياي باغ ـ شهرهاي « ابنزرهوارد » در دورنمايي از تمدن فضاي سبز ( باغ ) گسترده مي شود .

عدم درك و مشكلات كنوني

اما ، در تعداد بسيار كمي از طرح ها يا تجليات شهرسازي نسل پيشين ، اين وضعيت در نظر گرفته شده است . افزون بر اين ، جوهر آنچه در زمينه گسترش شهري و ساخت و ساز
بزرگراه ها تحقق يافته است . نشانگر گرايش غريبي است كه در ارجحيت بخشيدن به نيازهاي ماشين به ضرر آرزوهاي انساني ترجمان مي گردد .

اگر مفاهيم جديدي به كار گرفته نشوند ، گسترش مداوم مناطق حومه اي با بافتي هرزه ، شهرهاي تاريخي مان را از بين برده و منظر طبيعي را بي قواره خواهد ساخت . ما خود را در مقابل توده عظيم يك بافت شهري بي تفاوت و ضعيف باز مي يابيم ، بافتي كه براي انجام
ساده ترين عملكردهايش ، نياز به مداخله حداكثر وسيله نقليه شخصي دارد و با ضربه هاي پشت سرهم ، دشت هاي سرسبز را هر روزه به دور دست ها خواهد راند .

اين گونه فضاي باز با تراكم جمعيتي ناچيز در نوعي عدم وحدت اجتماعي و شهري ترجمان
مي گردد كه در شهرهايي چون « لوس آنجلس » ديده مي شود . به طور همزمان ، پارك هاي منظرداري كه در دل شهرهاي كهن وجود دارد ، در بسياري موارد به نفع مقاصد نه چندان خوشايند ، كه مستلزم سفرهاي طولاني با ماشين هستند ، به فراموشي سپرده مي شوند ، به موازات اين مسأله ، مناطق سياحي بسيار دور ، جنگل ها ، سواحل درياچه ها و يا درياها ، در طول تعطيلات آخر هفته ، هجومي سنگين را تحمل مي كنند ، كه ارزش خلاقانه شان را از كف آنها مي ربايند ، اتومبيل نه فقط ساكنان تنها يك شهر ، بلكه يك منطقه را بدين مكان ها حمل مي كند .

« شبكه سرسبز »

بي ترديد ، براي بازگشتن به خويشتن خويش ، مي بايد از بازگردانيدن سيما و منظر [ به طبيعت ] و از تجديد ساخت آن شروع كنيم .

زمان آن رسيده است كه راه حل هايي براي جايگزيني كليشه مرسوم و شاعرانه از گذشته و كليشه هاي بسيار عقيم و « مثله كننده فضا » ابداع كنيم ، كليشه هايي كه همة منابع
زيبايي شناسانه منظر طبيعي را از بين مي برند ، بدين بهانه كه امكان تمركز همزمان دهها هزار نفر در يك منطقه را فراهم مي آورند ، مكاني كه سياحان آخر هفته چيزي جز تراكم و تفريحات پيش پا افتاده را در آنجا نخواهند يافت ، تفريحاتي كه به علت قيمت هاي گزاف از دسترس آنها خارج مي گردد . اين يك افزايش كمي ساده در پارك هاي عمومي نيست ، بلكه تغييري كيفي در تمامي شالوده زندگي ماست ، شالوده اي كه واقعاً ما را مجاز مي دارد تا عملكرد اجتماعي فضاهاي آزاد را به كار بنديم .

قبل از هرچيز بايد به يك فضاي گذران اوقات فراغت گسترده ، در خارج از حوزة نفوذ شهرهاي موجود ، انديشيد . اين فضا نمي بايد در شكلي چون بعضي از پارك هاي پر منظره يا حفاظت شده حيات وحش ، مورد بررسي قرار گيرد ، هرچند كه اين فضاها اهميتي خاص داشته باشند ، اين فضا نمي تواند چيزي كمتر از يك منطقة كامل باشد ( منطقه اي كه بخش اعظم آن به صورت طبيعي ـ و تحت شكل كشت هاي مفيد ، عرضه مي گردد ) . چنين فضايي نيازهاي گذران اوقات فراغت به سبكي جديد را برآورده خواهد ساخت و بخش بزرگي از مردمان از آن بهره
خواهند برد .

نقش عمومي بسيار با اهميت ، اين است كه ، در اطراف و يا در وراي هر مركز شهري در حال گسترش ، مناطق آزاد مشخص تعيين شوند ، كه قادر باشند به كشاورزي ، باغداري و گلكاري تخصيص يافته و با صنايع روستايي مرتبط گردند . اين مناطق بايد به گونه اي مشخص شوند كه از به هم پيوستن و جوش ، خوردن واحدهاي شهري درونشان جلوگيري كنند . در هلند و در درون سرزمين كلان شهر استكهلم چنين موفقيتي ، در حدي غيرقابل چشم پوشي ، تحقق يافته است . جذابيتي را بنگريد كه مزارع لاله به هنگام به گل نشستن بهاري به وجود مي آورند . هرچند كه پيش بيني كمربندهاي سبز ، بخشي از نيازهاي جديد ما را برآورده مي كند ، اما از هم اكنون بايد به فكر يك شبكة سرسبز دائمي باشيم . شبكه اي تخصيص يافته به كاربري هاي روستايي ، چه در قلمرو مديريت عمومي قرار گيرد و چه در دست خصوصي باشد . بدين ترتيب براي گذراندن اوقات فراغت آخر هفته اي ، اين تمامي گستره و منظر منطقه است كه نقش يك پارك طبيعي را بازي مي كند ، اين سطح سبز ، بسيار وسيع تر از آن است كه تنها براي ايجاد پارك ها منظور شده باشد ، نگهداري آن فقط از طريق امكانات دولتي يا شهرداري ها ، بودجه اي هنگفت را مي طلبد . اما يك قانون گذاري قاطع مي تواند امكان حفظ اين سطح به عنوان كاربري روستايي را فراهم آورد ، بدين قرار مي توان [ ا ين ] ارزش خلاق را حفظ كرد ، مشروط بر آنكه نظام جاده ها و بزرگ راهها و خدمات حياتي ، با در نظر گرفتن توزيع جمعيت بازديد كننده ادواري ، طراحي شده باشد .

نقش جديد « معمار ـ منظر ساز » اين است كه مجموعه چشم انداز طبيعي را طوري سامان دهد كه همة عناصر در يك برنامه اوقات فراغت گردهم آورده شوند . همين كه مسئولان دولتي ، حفاظت از استعداد زمين هاي كشاورزي را از طريق نوعي مقررات منطقه بندي و نوعي
ماليات گذاري خاص بپذيرند ، نقش « معمار ـ منظر ساز » در طراحي مسيرهاي عابران پياده و زمين هاي گشت و گذار و ساماندهي كناره هاي رودخانه و سواحل دريا ، مكان هاي بي درخت درون جنگل ها براي عابران پياده تعريف مي گردد ، اين طراحي و ساماندهي به گونه اي است كه امكان دسترسي عمومي به درون هر بخش از منظر روستايي را فراهم مي آورد ، بي آنكه در عملكرد و كار و كسب روزانه خللي وارد سازد . بايد پهنه هايي متداوم از زمين هاي عمومي را تصور كرد كه در عين آنكه در همة منظر طبيعي پيچ و تاب مي خورد ، هم براي ساكنان مجاور ، هم براي سياحان قابل دسترسي هستند . نحوه قرار گيري مسيرهاي دوراني در هلند شروع اين فرايند است . فرايندي كه بر آن است براي عملكرد اوقات فراغت از تمامي منظر طبيعي بهره برد .

همين گونه برنامه ريزي نيز مي بايد براي جاده هاي اتومبيل رو انجام شود ، هدف اين جاده ها ، ديگر آن نخواهد بود كه امكان سرعت حداكثر را فراهم آورد ، بلكه هدف عرضه حداكثر آرامش و لذت زيبايي شناسانه اي است كه در مسيرهاي با سرعت محدود ، به سرزمين ارزش مي بخشد .

دگرگوني كلي منظر منطقه اي به يك پارك جمعيتي ، مجهز به خدمات حياتي پراكنده و به سهولت قابل دسترسي به روشي وابسته خواهد بود كه در آن مسئولان دولتي مي توانند مناطق محروم و انتخاب شده براي اوقات فراغت عمومي را تجهيز كنند . براي اجتناب از هرگونه نقطه متراكم ، تعدادي از زمين هاي كوچك تجهيز شده ، كافي خواهند بود .

در اين برنامه منطقه اي مربوط به فضاهاي باز ، من هيچ نوع تفاوتي را بين نيازهاي يك
كلان شهر بسيار متراكم با نيازهاي يك شهر در استان ها و يا حتي حومه ها ، نمي بينم .

اگر تصميمات سياسي لازم براي كاربست اين شبكه فضاي سبز اتخاذ شود ، بخش اعظمي از گرايش فرار از يك شهر متراكم به سوي حومه اي با ظاهري بيشتر روستايي از ميان خواهد رفت زيرا ارزش هاي روستايي كه حومه بر آن است تا آنها را از طريق امكانات كاملاً خصوصي فراهم آورد ، و واقعاً نمي تواند جز براي بخشي ممتاز و ثروتمند تحقق پذيرد ، ويژگي تفكيك ناشدني هر اجتماع شهري خواهد شد .

بازسازي موازي حومه ها و مراكز شهري

به نظر مي رسد كه اكنون دو حركت مكمل مورد نياز و ممكن هستند . يكي مربوط به جمع كردن ساخت هرزه و پراكنده حومه است ، خوابگاه ، بايد به اجتماعي متعادل با گرايشي به سوي يك باغ ـ شهر واقعي تغيير شكل داده شود ، باغ ـ شهري [ تعريف شده ] با تنوع خاص خود ، خودگرداني نسبي ، با جمعيتي بسيار متفاوت و يك صنعت و بازرگاني محلي كم و بيش مهم براي حيات بخشيدن بدان ، حركت ديگر بر مبناي كاهش متناسب تراكم كلان شهر قرار دارد . مسأله اي كه در ارتباط با تخليه بخشي از جمعيت شهر و ايجاد پارك ها ، زمين بازي ، گذرهاي سرپوشيده و باغ هاي خصوصي در مناطقي همراه است كه اجازه داده بوديم به طور فوق العاده ا ي متراكم و عاري از زيبايي و اغلب حتي نامناسب براي زندگي ايجاد كردند . در اينجا نيز مي بايد به شكلي جديد از شهر بينديشيم ، كه امتيازات زيست شناسانه حومه و امتيازات زيست شناسانه شهر را عرضه خواهد داشت و بهره جستن هاي زيبايي شناسي جديدي را مي آفريند كه اين دو شيوة زندگي طلب مي كنند .

عملكرد اساسي شهر شامل دادن شكل جمعي به شهري است كه « مارتن بوبر » [20] آن را به درستي رابطه بين « من و تو » ناميده است : [ عملكردي ] كه امكان گردهمايي بسيار ، ملاقات هاي متعدد و رقابت هاي فراوان بين افراد و گروه هاي متفاوت را فراهم آورده و حتي زمينه ساز آنها خواهد بود ، به گونه اي كه نمايش زندگي اجتماعي بتواند در آنجا به روي صحنه آيد . بازيگران و تماشاگران ، به ترتيب نقش خود را عوض مي كنند ، عملكرد اجتماعي فضاهاي آزاد در شهر ، تجمع افراد را ممكن مي سازد ، همانگونه كه « ريمون آنون » [21] در « همپستيد گاردنز » [22]
« هانري رايت » و « كلارنس اشتاين » نيز به گونه اي بس مشخص تر در « رادبرن » [23] اين عملكرد نشان داده اند . وقتي كه فضاهاي خصوصي و عمومي به گونه اي همزمان و به يك شيوه برنامه ريزي طرح مي شوند . اين برخوردهاي [ اجتماعي ] در شرايطي بسيار مساعد رخ مي دهند با تأسف بايد گفت تراكم سنگين شهر ، سبب گرديده است تا به جنبة كاملاً كمي فضاي آزاد بيش از حد بها داده شود . از نظر اجتماعي ، بسياري از فضاهاي آزاد مي توانند بار بسيار بيشتري از خدمت رساني را بر عهده داشته باشند . پيش از ابعاد خالص فضاي آزاد ، بايد به كيفيت آن ـ جذابيت و دسترسي آن ـ پرداخت .

امروزه مسأله حومه در آن است كه بخشي از باقيمانده [ زمين ] اش را نه به يك فضاي اجتماعي [ مكان هاي برخورد ] بلكه به فضاي زيست شناسانه ( باغ ها ) تبديل مي كند . مسأله در شهر متراكم و متورم وارونه است . مسأله در آن است كه در محلات « بيش از حد ساخته شده » آن ، نور خورشيد ، هواي سالم ، باغ هاي خصوصي ، ميادين عمومي و مسيرهاي پياده روي را وارد ساخت ، به گونه اي كه بتوان ، در عين به انجام رسانيدن همة عملكردهاي دقيقاً شهري ، از شهر مكاني مطلوب چون حومه هاي قديمي ساخت .

براي آنكه بتوان در شهر زيست و بچه ها را بزرگ كرد ، براي آنكه شهرهاي كهن خود را قابل سكونت سازيم ، اولين اقدام عبارت است از كاهش تراكم مسكوني محله هاي تخريبي شده ـ كه در حال حاضر تراكم آنها به 200 تا 500 نفر در آكر [24] مي رسد ـ با شالوده اي جديد ، كه مسكن را در پارك ها و باغ هايي تجميع مي كند كه تراكم آن از 100 نفر و يا حداكثر ـ در مناطقي كه نسبت بزرگي از افراد بدون فرزند شامل مي شوند ـ 125 تا 150 نفر در آكر تجاوز نكند . نگذاريم كه فضاي بازي كه به نظر مي رسد بتواند به تراكمي بسيار زياد از خانوارها در بناهاي 15 طبقه دست يابد ، فريبمان دهد . يك فضاي آزاد عيني و انتزاعي ، به هيچ وجه معادل يك فضاي عملكردي نيست ، فضايي كه بتواند كاربري زمين هاي بازي و باغ هاي خصوصي را توأمان داشته باشد .

مرتب كردن ساختمان هاي مرتفع پيوسته با برج ها ، حتي اگر به اندازه اي از يكديگر جدا
شده باشند كه بر يكديگر سايه نيندازند . ايجاد محيطي عاري از جذابيت است ، زيرا بناهاي پيوسته يا برج ها ، خورشيد را از محيط مي گيرند و مقياس انساني را تخريب مي كنند ، محيطي كه صميميت و آشنا بودن با آن براي خردسالان حياتي و براي بزرگسالان شادي بخش است . در بازسازي و يا آفرينش تام و تمام فضاهاي آزاد جديد شهري ، هرگونه تجربه گرايي نو و
طرح هاي جسورانه ممكن است ، طرح هايي كه بتوانند هم الگوهاي سنتي را تغيير دهند و هم الگوه هاي كليشه اي باب روز سبك معاصر را دگرگون سازند .

در اين زمينه ، هر شهري بايد جوابي متفاوت [ به مسأله ] داشته باشد . آنچه براي « آمستردام » با سفره هاي بزرگ آبي اش مساعد است در « مادريد » كاربست نخواهد داشت . ما فقط به
نقشه هاي عمومي براي بخش هاي كاملاً جديد ، كه بر روي محلات قديمي غيربهداشتي از نو برپا شده اند ، احتياجي نداريم ، بلكه ما به راه حل هايي جزئي و كاربردي در مقياس كوچك نيز نيازمنديم ، راه حل هايي كه در طول سالها و فرصت ها ، در دگرگوني بنياني محيط زيست ما تجميع خواهند شد .

Landscape and To wescape , article originellem ent paru dans la revur Landscape en 1960 et reedite dans le recueil The Highway and the City ,
Secker & Warburg Londres . 1964

جين جيكوب

Jean Jacobs

جين جيكوب منقد معماري و شهرسازي و عضو هيئت تحريريه مجله « آركي تكچرال فورم » [25]
تا به هنگام عدم انتشار اين مجله است . كتابش تحت عنوان « مرگ و زندگي شهرهاي بزرگ آمريكا » [26] ( 1961 ) ، كه بلافاصله به صورت كتاب جيبي چاپ شد ، تأثيري چشمگير در
ايالت متحده داشت .

« ويليام . اچ ، وايت » [27] در مورد اين كتاب مي گويد : « اين يكي از برجسته ترين كتاب هايي است كه تاكنون در مورد شهر نوشته شده است ، پژوهشي تحسين برانگيز در مورد عواملي كه زندگي و روح شهر را خلق مي كنند » .

جين جيكوب هوادار سرسخت شيوه زيست كاملاً شهري و ستايشگر كلان شهر با قيمت نابودي حومه ها و شهرهاي كوچك است . پژوهش او ، اگر چه در حال و هوايي شورانگيز انجام
مي گيرد ، بر داده هاي جامعه شناسانه عميق استوار است . انگاره هاي « كتاب مرگ و زندگي در ايجاد يك جريان جديد « هوادار شهر » در ايالات متحده نقش داشته است ، جرياني كه تا اندازه اي از تجديد الگوي مراكز شهرهاي بزرگي چون « بوستون » و « فيلادلفيا » الهام گرفته است .

دفاعيه اي براي شهر بزرگ

يكم ، ستايش خيابان

براي جذب عابران و ايجاد يك عامل ايمني ذاتي ، خيابان شهري بايد سه كيفيت اساسي را دارا باشد :

كتاب تاريخ شكل شهر ـ نوشته جميز موريس

لوئيز مامفورد ، نويسنده كتاب شهر در طول تاريخ يكي از صد روميان سرسخت مي باشد كه در اين بخش نقل قول هايي از او در نقد شهر رم خواهد آمد . بطور كلي او مي گويد كه « مشاركت خاص روميان در برنامه ريزي ، منحصر به مهندسي خشك و نمائيشان توخالي بوده است و اين ذوق خاص اين ثروتمندان تازه به دوران رسيده بود . آنها كه به اشياء ذي قيمت غنيمتشان ، مجسمه ها و ستون هاي يادبود بسياري كه ياد برده شده و يا به دقت كپي شده بود ، به
دارائي هاي ساختگي و بدلي و دكوراسيون هاي گران قسمت و مدرن خود افتخار مي نمودند » .

و جيمز موريس در جواب اين نقد مي گويد : چنين نقدي بيش از حد خشك و خشن است ، البته شيوة زندگي روميان به خصوص در شهر روم ويژگي هاي منفي بسياري داشته است ، اما نياز به ارزيابي عادلانه تري دارد .

[1]- نام مامفورد در فرانسه اساساً با « فن و تمدن » همراه است ، ر . گ به :

Technique et Civilisation Editions du Seuil , paris , 1950 .

Sticks and Stones -[2]

Brown decades-[3]

[4] – هيچ يك از اين آثار به فرانسه ترجمه نگرديده است .

The Cultur of Cities -[5]

The City In History-[6]

[7]- اين اثر در فرانسه تحت عنوان « شهر در گذر تاريخ » ترجمه شده است ر. گ . به :

La Cite a travers I’Histoire Traduit par Guy et Gerard Durant , Editions du Seuil , paris , 1964

اين اثر در ا يران تحت عنوان « مدنيت و جامعه مدني در بستر تاريخ » ترجمه شده است . ر.گ به : مدنيت و جامعه مدني در بستر تاريخ ، لوتيز مامفورد ، ترجمه دكتر احمد عظيمي بلوريان ، مركز بين المللي گفت و گوي تمدن ها ، موسسه خدمات فرهنگي رسا ، تهران 1381 .

Henry Wright -[8]

Clarence Stein-[9]

Regional Planning Number-[10]

The New-York Housing and Regional Planning-[11]

Community Planning Commission-[12]

American Institute of Architecture-[13]

Town-Planning-[14]

Architectrual Recors-[15]

Architecture-[16]

Landscape -[17]

Sociological Review-[18]

[19] – عنوان از نويسنده است .

Martin Buber-[20]

Raymond Unwin-[21]

Hampstead Gardens-[22]

Rudburn-[23]

[24] – هر آكر حدود 45/0 هكتار است

-[25]

-[26]

-[27]