زندگینامه غزالی

دانلود تحقیق و مقاله رایگان با عنوان زندگینامه غزالی

زندگینامه غزالی
ابوحامد محمد بن محمد بن محمد غزالی به سال 450هجری در طابران توس زندگی پرنشیب و فراز خویش را آغاز کرد و یه روزگار کودکی از پدر یتیم شد.

پدرش مردی صوفی مسلک بود که برای گذران زندگی ریسمان فروشی (غزال) می کرد یعنی پشم و پنبه حلاجی شده را با دستمزدی رایج به زنان چرخ ریس می سپرد تا تبدیل به نخ یا ریسمان شود،آنگاه رشته های آماده شده را در دکان خویش،در شهر طوس می فروخت.

خداوند دو پسر را به این مرد داد که پسر اول را محمد نا مید و ابوحامد کینه داد و پسر دومش را احمد خواند و کینه اش را ابولفتح نهاد.

محمد غزال به تحصیل فرزندان اشتیاق فراوان داشت و چون در علم و عرفان دستی نداشت کودکان خود را به دوست صوفی خود ابوحامد احمد بن محمد رادکانی سپرد.

مرد صوفی درستکار به تعلیم و تربیت آن دو کودک پرداخت،تا میراث اندک پدرشان تمام شد و از اداره زندگی آنان فروماند،آنگاه به آنان برای ارائه تحصیل پیشنهاد تحصیل در مدارس دینی را داد تا به عنوان طلات جیره بگیر آن روزگار در آیند و آن دو پیشنهاد را پذیرفتند.

غزالی مدتی در توس طلبگی کرد و سپس به جرجان رفت و بعد از آن در درس امام الحرمین جوینی در نیشابور شرکت جست،او در نزد جوینی به اجتهاد رسید و حتی از استاد خود هم پیش افتاد.

چون چراغ زندگی امام الحرمین به سال 478 هجری خاموش شد غزالی به خدمت خواجه نظام الملک در آمد و از آنجا به بعد با مناظرات و انواع جدالهای علمی با دانشوران کهنسال به جایگاهی رفیع دست یافت و شهره آفاق گشت در این مرحله بود که خواجه او را لقب «زین الدین و شرف الائمه» داد و به استادی نظامیه بغداد منصوب شد.

استادی نظامیه بغداد 484 هـ/ 19091 م

به روایت ابن الحوزی در سال چهار صد و هشتاد و چهار از طوس به راه اصفهان،رهسپار بغداد گردید. او با تجمل وارد بغداد شد،مردم آنجا مقدمش را بگرمی پذیرا شدند و بزودی زبانزد خاص و عام گردید، در هر شهر و دیار،از نبوغ و هوش وی سخنها و حکایتهای فراوانی نقل می شد تا آنکه حشمت و شوکتش به پایه ای رسید که حتی در ایران و پادشاهان و وزیران اثر گذاشت و آنان را به ادای احترام و فروتنی واداشت.

غزالی در بغداد تنها تدریس نمی کرد، فتوا می داد و کتاب می نوشت و مناظره می کرد، بر امور نظامیه ناظر بود و به دربار می رفت و در حوادث جانب خلیفه نگه می داشت (المستظهر بالله- بیست و هشتمین خلیفه عباسی).

ابوحامد در اوج شهرت و تنعم بود، اما این چندان نپائید چرا که اندک اندک احساس غریبی در او جان گرفت، نوعی تردید، نوعی اسارت، رفته رفته چشم حقیقت بین وی بیدار و بینا شد.

انقلاب و تحول بزرگ و تغییر سیر زندگی غزالی

غزالی تا چهل سالگی دچار غوغای درونی و شک و حیرت بود او مدتی برگرداب سفسطه افتاد، سپس به تصوف روی آورد، او چون به صوفیان پیوست، دانست بنیاد کار بر تقواست ولی در خویش نشانی از آن نمی یافت، پس عزم استوار کرد و به چالش با خویش برخاست، ابوحامد در این مقطع ناگزیر مال و جاه و زن و فرزندش را رها کرد و تدریس نظامیه را به برادرش احمد وا گذاشت و بغداد را ترک کرد.

ابوحامد مدتی در دمشق و سپس به بیت المقدس عزلت گزیر و به تامل ایام گذشته پرداخت، کم کم درخت ریاضت و مجاهدتش باز گرفت و درهای معرفت بر او گشاده شد.

غزالی در پاسخ نامه نظام الدین احمد به این گوشه نشینی و عزلت چنین اشاره می کند: چون بر سر تربیت خلیل – علیه السلام- رسیدم در سنه تسع و تمانین و اربعمائه (489 هـ)- سه نذر کردم: یکی آنکه از هیچ سلطانی هیچ گونه مالی قبول نکنم؛ و دیگر آنکه به سلام هیچ سلطانی نروم؛ و سوم آنکه مناظره نکنم، اگر در این نذر نقض آورم، دل و وقت شوریده گردد …

ابوحامد پس از این قصد سفر حج کرد و چون از زیارت فارغ شد، میل زن و فرزند کرد و به بغداد آمد این آخرین سفر جز سفر پیشین او به بغداد بود، نه کبکبه ای داشت و نه تن پوش و مرکب پانصد دیناری.

غزالی در سال 499 به نیشابور بازگشت و به هیچ دعوتی چه از سوی سلطان و چه از نظامیه بغداد پاسخ مثبت نداد و بر پیمان خود باقی ماند، تا اینکه در بامداد دوشنبه چهاردهم جمادی الاخر 505 وضو ساخت و نماز گزارد و کفن خواست و رو به قبله آرمید.

آثار غزالی

غزالی در عمر نه چندان طولانی خود آثار فراوانی از خود برجای گذاشت که بسیاری از آنها در جهان اسلام بی نظیر است،مثلاً هنوز نتوانسته اند کتابی همپایه ی «احیاء علوم الدین» یا «کیمیای سعادت» بنگارند.

در شمار آثار غزالی اختلاف نظر است او خود در نامه ای تصریح می کند که تا پنجاه و سه سالگی،نزدیک به هفتاد کتاب نوشته ام،بعضی حتی اغراق کرده و برای غزالی نزدیک به پانصد کتاب شمرده اند.

از دیرباز، تذکره نویسان و برخی دیگر از دانشمندان مسلمان به آثار غزالی اشارت کرده اند، مانند: عبدالغافر فارسی(451- 529 ق) در «اسیاق»، ابن عساکر «499-571» در «تاریخ دمشق»، ابوجوزی، (508-597 ق) در «المنتظم»، ابن خلکان (608- 681 هـ . ق) در «طبقات العلیه»،ملاصدرای شیرازی (979- 1050 ق) در «متشابهات القرآن» و مرحوم جلال الدین همایی در «غزالی نامه» و بسیار فراوان دانشمندان و محققین و کاوش گران علمی دیگری که از غزالی بهره ها برده اند.

محققان و دانشمندان خارجی نیز در آثار غزالی کاوشهایی کرده اند که بیشتر از قرن نوزدهم آغاز شد که دکتر عبدالرحمن بدوی در کتاب مولفات الغزالی چنین آورده است از گشه و مکد و نالدو گلد زیهر که بگذریم، نخستین خاور شناسی که در کتاب خویش از آثار غزالی به ترتیب تاریخی سخن گفته است لویی ماسینیوم را در چهار مرحله تنظیم کرده است.

از لوئی مانیسیون که بگذریم،اسیس پلاسیوس است که در کتاب خود به نام روحانیه الغزالی به تشخیص مولفات اصیل و مشکوک غزالی پرداخته است و پس از وی می توان از مونت گمری وات نام برد که درباره آثار غزالی مقاله ای تحقیقی تحت عنوان «صحت مولفات منسوب به غزالی» در سال 1952 منتشر نمود.

اما با وجود تمام تحقیقات علمی این دانشمند مصری یعنی دکتر عبدالرحمن بدوی است که مجموع پژوهشهای خاورشناسان یاری می گیرد و به نگارش کتاب تفسیر خود مولفات الغزالی می پردازد، بعدلارحمن بدوی در کتاب خود 457 کتاب را نام برده و یادآور می شود که 72 عنوان آن از غزالی است و ما بقی یا مشکوک و یا مولف آنها را ناشناخته می داند.

آثار غزالی در زمینه تعلیم و تربیت

ابوالفضل عزتی در کتاب آموزش و پرورش در ذکر متخصصین که در آموزش و پرورش اسلامی فعالیت کرده و آثاری از خود به جای گذاشته اند می پردازد در مورد آثار غزالی در زمینه تعلیم و تربیت بدین شرح بیان نموده است احیاء العلوم، فاتحه العلوم- منهاج المتعلم، میزان العقل، الرساله المدینه.

کتاب احیاء غزالی مهمترین کتاب وی در زمینه تعلیم و تربیت است که غزالی در این کتاب نخستین بحث خود را به کتاب علم اختصاص داده است و کتاب علم نخستین کتاب از ربع عبادات احیای علوم دین است و در آن هفت باب است که در هر یک از بابها درباره فضل علم و تعلیم، آداب معلم و متعلم و آفات مناظره و جدل و انواع عمهایه صور جامع و کامل به بحث پرداخته است.

در اهمیت این اثر غزالی همین را بس که نویسنده «الوافی بالوفیات» تالیف «صلاح الدین الصفری» گفته است:

«اگر کلیه علوم و آثار اسلامی احیاناً از بین برود، دائره المعارف احیائی علوم الدین اسلامیان را کافی است.»

زمانی که این کتاب توسط غزالی به نگارش در آمد، سرتاسر تمدن طلایی اسلام را زیر سلطه خویش در آورد، به همین جهت غزالی برای هم میهنان پارس زبان خویش ترجمه این دائره المعارف اسلامی احیاء علوم الدین با بنام کیمیای سعادت به فارسی به ارمغان نگاشت و بزرگترین اثر عرفانی را از خویش به یادگار گذاشت. از نکات قابل ذکر دیگر در نگارش این کتاب آنست که غزالی از کتاب قوت القلوب ابوطالب مکی (متوفی سال 386 هجری) صاحب کشف الضنون استفاده بسیار کرده است و یک قرن بعد از غزالی سید علی همدانی خلاطه احیا را به اسم خیره الملوک به پارسی نقل کرده است ولی تفاوت آن دو از زمین تا آسمان است.

غزال و تعلیم و تربیت

غزالی از میان مولفان پیشین یگانه دانشمندی است که بثسمت تعلیم و تربیت کاملا توجه داشته و یبش از همه در این باره تحقیق کرده است.

جلال همایی در این باره در کتاب مشهور خود غزالی نامه چنین نگاشته است غزالی طرز تعلیم و تعلمی را که در عصر او متداول را تغییر داد از علوم بی فائده که انگیخته و انگیزنده حس تعصب و خود خواهی است سخت انتقاد کرد فن مناظره و جدول و خلاف را که مهمترین معلومات آن زمان بود، اگر در راه خودنمائی و غلبه باشد زشت ترین و بدترین کارها دانست.

در ادامه جلال همایی هدف غزالی را از نگارش کتاب احیاء العلوم چنین می نویسد:

در کتاب احیاء العلوم (ج 1) جای مخصوص در باره علم و علما و آداب تعلیم و تعلم نوشته شده است و غرض اصلی غزالی از آن بر هم زدن اوضاع ناهنجار زمان خویش بود.

غزالی ثابت کرد که تنها علوم و معارف اکتسابی برای تکمیل انسان کافی نیست و همانطور که برای فراگرفتن این علوم معلم و راهنمایی لازم است برای اخلاق و معارف حقیقی و کمال معنوی نیز شیخ و مربی لازم است اما مخالفان غزالی معتقد بود که مقصود غزالی از طرح این سخنان بر هم زدن اساس دین و مذهب است.

غزالی در باب تعلیم و تربیت به نکات بسیار مهمی اشاره دارد که شهروندی آرمانی شدن را بسته به کیفیت تعلیم و تربیت می داند.

غزالی پدر و مادر را مسئول به حق مراقبت از کودکان می داند کودکان بی گناه با ضمیر پاک و روح تابناک خود که به دامن آنان سپرده می شوند. دل آنان همانند آیینه است آماده ی بازتاب هر چیزی که در برابرش بگذارند و آنچه را می بیند به دقت تقلید می کند او می تواند شهروندی آرمان باشد اگر به خوبی تعلیم و داده شود و می تواند فردی زیانمند بار آید اگر به ترتیب شود غزالی علاوه بر پدر و مادر ، بستگان، خویشان، آموزگاران را در نیکبختی شریک می داند.

یکی از نکات ممتاز غزالی در مسئله پرداختن به تعلین و تربیت آنست که به تمام مراحل و سطوح (از کودکی به بعد ) می پردازد و اهمیت آموزش و پرورش ابتدایی و نقش آن را در آموزشهای بعدی نادیده نمی گیرد.

غزالی در کتاب«ایها الولد» یا ای فرزند توجه همه جانبه ای به آموزش و پرورش در سنین و سطوح مختلف می کند.

دکتر عزتی در کتاب خود را درباره تعلیم و تربیت غزالی چنین آورده است(در ادبیات اسلامی در موردآموزش و پرورش اسلامی کسی را مانند غزالی نمی توان یافت که نظرات آموزشی وی به اندازه غزالی منظم و همه جانبه باشد به همین جهت بود که نظرات غزالی در مورد آموزش و پرورش برای قرنها بر آموزش و پرورش اسلامی حکومت نمود)

غزالی تحول بسیار وسیعی را در زمینه آموزش و پرورش موجب شد او از راه تلفین فلسفه با عرفان و تصویب بطور کلی موجبات تحول گردید عزتی در کتاب خود چنین آورده است :

(تلفن فلسفه با عرفان و تصویب از سوی غزالی و پیش از آن توسط اخوان الصفا موجبات تحول وسیعی در آموزش و پرورش اسلامی شد ،آنان در امر تعلیم و تربیت تجربه های خود را با تئوریهای فلسفی آزمایش نمودند و نظرات مفیدی در رسائل خود در باب آموزش و پرورش اسلامی بیان نمودند)

غزالی در وظیفه چهارم می گوید

فلسفه و عرفان غزالی طوری متعادلند که برای هر دو در آموزش و پرورش اسلامی محلی مناسب وجود دارد غزالی نه تنها بین فلسفه و عرفان در آموزش و پرورش تعادل برقرار می کند بلکه بین عقل و بدن نیز این تعادل را برای آموزش ضروری می داند.

«محصل بایستی پس از مدرسه اجازه داشته باشد تا به تفریح و ورزش بپردازد ولی نه تا سر حد خستگی و ناتوانی»

غزالی به نقش و ارزش عقل در آموزش و پرورش نیز پرداخته و به نقادی عقل می پردازد و یک باره نظریه یادآوری را در برابر یادگیری (تعلیم) قرار نمی دهد بلکه آن دو را به کمک و همکاری یکدیگر دعوت می کند.

وظایف معلم و متعلم

غزالی در باب پنجم از کتاب علم خود به آداب متعلم و علم می پردازد و برای هر یک وظایفی را مشخص می نماید در آداب متعلم ده وظیفه را بیان می کند که بدین ترتیب آورده است.

وظیفه اول :

تقدیم طهارت نفس است از خویهای بد وصفتهای نکوهیده چه علم آبادانی دل و نماز سیر و قربت باطن است به حق تعالی.

وظیفه دوم :

آنکه علایق خود از دنیا کم کند و از اهل و وطن دور شود غزالی معتقد است علایق دنیوی شاغل و صارف اند و انسان را از دریافت حقایق قاصر می گرداند.

وظیفه سوم :

آن است که بر علم تکبر نکند و معلم را فرمان ندهد بل زمام کار خویش به کلیت به دست وی دهد در همه تفضیلها، و نصیحت او را متقاد باشد.

وظیفه چهارم :

آن است که خایض علم در اول کار به اختلاف مردمان گوش ندارد خواه از عملهای دنیا باشد خواه از عملهای آخرت چه آن عقل را مدهوش کند و ذهن را حیران و رای راسست و از دریافتن و مطلع شدن برآن نومید گرداند.

وظیفه پنجم :

آن است که طالب علم هیچ فنی از علمای ستوده و هیچ نوعی از آن نگذارد.

وظیفه ششم :

آن است که عمر در غالب امر به کل علمها وفا نکند پس خرم آن باشد که از هر چیز خوبتر آن بگیرد.

وظیفه هفتم :

آن است که به علمی نپردازد تا علمی را که پیش از آن آغاز کرده است به کمال رساند

وظیفه هشتم :

آن است که سببی را که شرف علمها بدان توان دانست بشناسی و آن دو چیز است: شرف ثمره دوم استواری دلیل و قوت آن

وظیفه نهم :

آن است که قصد متعلم ، در حال، آراستن با حان و خوب گردانیدن آن بر فضیلت باشد و در مال قرب حق تعالی نه مهتری و حال و جاه

وظیفه دهم :

آن است که نسبت علمها به مقصد برای تا نزدیک را بر دور و مهم را بر غیر مهم اختیار کنی.

در ادامه غزالی به شرح وظایف مهم می پردازد و معتقد است که هر گاه به تعلیم مشغول شد کاری عظیم وخطاری جسیم تقبل نمود ، پس آداب و وظایف آن نگاه باید داشت .

وظیفه اول :

شفقت است بر متعلمان و ایشان را به مثابث پسران داشتن چه قصد او رهانیدن ایشان است از آتش آخرت و آن مهمتر است از رهانیدن مادر و پدر فرزند خود را از آتش دنیا بدین سبب حق استاد بزرگتر از حق پدر و مادر است.

وظیفه دوم :

آنکه اقتدا با صاحب شرع کند و بر آموختن علم اجری نطلبد و قاحیر جزای و شکری نباشد پس به جهت رضای خدا آموزد و طلب تقرب بد و خود را بر ایشان منتی نداند.

وظیفه سوم :

آنکه هیچ دقیقهاز نصیحت متعلم باقی نگذارد بدان باشد که وی را منع کند از آنچه قصد مرتبه ای کند که استحقاق آن ندارد.

وظیفه چهارم :

و آن از دقایق صناعت تعلیم است که متعلم را از بد خویی تا امکان دارد به طریق تعریض باز دارد نه بتصریح و از روی رحمت نه از راه سرزنش.

وظیفه پنجم :

آنکه متکفل بعضی از علمها نباید که علمهای را که ورای آن است در دل متعلمان زشت گرداند چون معلم گفت که عادت او تفییح فقه است و معلم فقه که عادت او تفییح تفسیر و حدیث است.

وظیفه ششم :

آنکه بر مقدار فهم متعلم اقصار نماید و باوی چیزی نگوید که عقل او بدان نرسد و او را برماند (رام دهد)

وظیفه هفتم:

آنکه بر متعلم قاصر سخنی روشن،لایق فهم او القا کند و دل او را مشوش نگرداند.

وظیفه هشتم:

آنکه بر علم خود کار کند و تکذیب قول خود به فعل خود روا ندارد، چه علم به بصایر دانسته شود و عمل به ابصاره و چون عمل مخالف علم باشد، مانع رشد شود.

غزالی بعد شرح وظایف معلم و متعلم به بیان آفات علم و بیان علامات علمای آخرت و علمای بد می پردازد وی سخت ترین عذابهای روزقیامت را برای عالمی می داند که از علم وی،سودی نباشد و علمایی که به نزد امراء و سلاطین وارد می شوند را دزد معرفی می کند و حکم به احتراز از او می دهد غزالی علما را به دو دسته تقسیم می کند یکی علمای دنیا و یکی دیگر علمای آخرت. و علمای دنیا را متنغم به علم و دنیا و جاه و منزلت نزدیکتر می داند و متذکر می شود عقوبت عالمان مردن دل است و مردن دل جستن دنیاست و فرّ و بهای علم و حکمت نرود مگر چون بدان دنیا طلبی.



مطالب مرتبط