دانلود مقاله فرار مغزها و نظریه کوچ مجازی

Paper virtual brain drain and migration theory

دانلود مقاله فرار مغزها و نظریه کوچ مجازی

فرار مغزها و نظریه کوچ مجازی
وظیفه روشنفکر، البته یکی از وظایف او، نقد ‏اجتماعی است؛ نقد اجتماعی وضعیت معاصر. او دو خط ‏مشی کلی برای این نقد نقد دارد: یکم آنکه مبتنی ‏بر علم باشد و دوم اینکه، استراتژیک باشد. او در ‏جایگاه روشنفکری، فقط یک گام و نه بیشتر از ‏جامعه جلوتر است. از بعد استراتژیک، نکات متفاوت ‏سیاسی و تاکتیکی را لحاظ می کند؛ و در مقام اهل ‏علم، بایستی که اگر از مرز دانش فراتر نمی رود، ‏خود را در مرز آن نگه دارد. هدف وی تعالی است، ‏تعالی جامعه. او، نه همچون سرخوردگان، اهل فرار ‏است؛ بلکه در برابر واقعیت ایستاده است. در این ‏نوشتار، سعی شده است با تاکید اولیه بر مسئله ‏فرار مغزها، یک نظریه جامعه شناسانه و مدیریتی ‏ارائه گردد.‏
این نظریه، ارائه دهنده راه حل غلبه بر مشکل ‏نیست؛ بلکه برای درک ابعاد مسئله و تعریف صحیح ‏آن است. برای تغییر در واقعیت، اولین گام درک، ‏تجزیه و تحلیل آن است. از این رو ما نیاز به ‏تئوری داریم. چنان که راسل می گوید: یک تئوری ‏خوب از هر چیزی کاربردی تر است. از جمله بحث های ‏امروزه در سطح دولت و جامعه، بحث فرار مغزها ‏است. فرار مغزها، همچون هر پدیده اجتماعی دیگر ‏علل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دارد؛ که در این ‏نوشتار بر سر علل سخنی نمی رود. از بعد تصمیم ‏گیری و حل مسئله، چهار مرحله اساسی وجود دارد: ‏یکم، تعریف و تبیین مسئله؛ دوم، تحلیل و درک ‏اسباب و علل؛ سوم، شناسایی راه حل ها و طراحی ‏راه حل نهایی؛ و چهارم، پیاده سازی و اجرا.
پس از آن، نوبت بهبود مستمر است. به این صورت که ‏مدام، پسخورد گرفته شود و تغییرات لازم اعمال ‏شود. البته این مطلب، با سعی و خطا تفاوت دارد. ‏یعنی زندگی مداوم سیستم. در این نوشتار چنانکه ‏اول نیز گفته شد، نگارنده در مقام برنامه ریز ‏نیست، بلکه در مقام منتقد و تحلیلگر است. پس به ‏گام اول پرداخته می شود؛ و به ناچار گریزی نیز ‏به گام دوم زده می شود. درک فرار مغزها، به لحاظ ‏جامعه شناسی، یک گونه مهاجرت است. (البته اگر هم ‏نباشد نزدیک ترین موضوع به بحث است). از این رو، ‏در آغاز، مفهوم و ماهیت مهاجرت تشریح می شود تا ‏بر پایه آن، مسئله فرار مغزها نیز، مورد تجزیه و ‏تحلیل قرار گیرد. مهاجرت یکی از پدیده های کلاسیک ‏جمعیت شناسی و مباحث معمول جامعه شناسی است. در ‏فرهنگ بریتانیکا، دو اصطلاح اساسی از نظر مفهومی ‏و دو وجهه اقتصادی نیز از لحاظ تحلیلی دارد.‏
واژه اول، «به اندازه کافی دور» (‏significant‏) است. این مطلب ‏در نگاه اول به فاصله اشاره دارد. البته صرفاً به منزله ‏فاصله جغرافیایی نیست؛ بلکه، تغییرات بافت اجتماعی است. ‏این تغییر، بعضاً منجر به فرهنگ پذیری و تطبیق می شود. ‏واژه دوم، «به اندازه کافی طولانی» (‏permanent‏) است. این ‏مورد بر این نکته تاکید دارد که بعد زمانی نیز مطرح است. ‏به این معنی که مهاجر در بطن برهم کنش اجتماعی جامعه جدید ‏وارد می شود.
با توجه به دو نکته فوق مهاجرت تعویض چارچوب حیات اجتماعی ‏است. برای همین است که مهاجرت با تبعید، مسافرت و ماموریت ‏تفاوت دارد. به هر روی در مهاجرت بایستی انتقال از یک ‏بافت و فضا به بافت و فضای جدید صورت گیرد. مطلب دیگر این ‏است که، مهاجرت از بعد اقتصادی و هم اجتماعی بر هر دوی ‏مبدا و مقصد اثرگذار است. یعنی همان گونه که معلول شرایط ‏اقتصادی – اجتماعی است، اثر متقابل نیز می گذارد. علم ‏برنامه ریزی اجتماعی سعی در کنترل و بهینه سازی مسئله ‏مهاجرت در راستای منافع محیط برنامه ریزی دارد.
البته در جمعیت شناسی، همواره معضلات فراوانی در تعریف ‏مهاجر و مهاجرت وجود دارد. متعاقباً، بررسی و تحلیل آمار ‏مهاجرت ها نیز با دشواری روبه روست. به همین صورت نیز، ‏فرار مغزها یک تعریف دقیق و مشخص ندارد. بنابراین آن ‏ابهام ها در این مورد نیز به چشم می خورد. اما مسئله ‏اساسی آمارها و یا تعریف دقیق نیست بلکه درک باطن و کشف ‏بطن واقعیت است که برای ما اهمیت دارد. باطن امر این است ‏که در مملکت ما ذهنیت رفتن، فکر دل کندن، انگیزه پریدن از ‏شاخ وطن و بر شاخه غریب و بیگانه بر نشستن شکل گرفته است. ‏ما مغز فرار ساخته ایم. کم نیستند کسانی که اگر شرایط ‏فراهم شود؛ اقدام به مهاجرت می کنند. صرف رفتن گروهی ‏تحصیل کرده مسئله ما نیست. برای روشن تر شدن موضوع، نیاز ‏به تکمیل تحلیل مفهومی مهاجرت داریم.
عمل مهاجرت دارای دو شرط است. یکم: شرط لازم آن است که ‏انگیزه کافی شکل بگیرد و مبدا نیز دافعه لازم را داشته ‏باشد. مبدا: به این معنا که فرد دارای ماوای اولیه باشد؛ ‏یعنی عضوی از جامعه محسوب شود. از این بابت ماهیت مهاجرت ‏پرندگان با مهاجرت انسان تفاوت دارد. مهاجرت پرندگان جزیی ‏از چارچوب حیات آنها است؛ اما، در مورد انسان ها تعویض ‏چارچوب حیات است. انگیزه: مهاجرت قصدمندی لازم را می طلبد. ‏مهاجر دارای انگیزه کافی و هدف توجیه پذیر باشد. پاشنه ‏آشیل مهاجرت نیز در همین شرط نهفته است. یعنی شکل گیری ‏اراده انسانی برای انجام مهاجرت واضح است که اگر انگیزه ‏شکل نگیرد، مهاجرت منتفی است. حتی اگر مقصدی هم باشد و ‏شرایط نیز فراهم باشد.
دوم: شرط کافی این است که مقصد مهاجرپذیر و شرایط محیطی ‏موافق باشد. مقصد: واضح است که هر مهاجرتی دارای مقصد ‏است. جایی که مهاجر در آن مستقر می شود. این مقصد، از نظر ‏مهاجر بایستی دارای ترجیحاتی باشد که مهاجرت را عاقلانه و ‏مقرون به صرفه می سازد. همچنین مقصد نیز باید مهاجرپذیر ‏باشد. یعنی شرایط مهاجرت فراهم باشد. شرایط محیطی: شرایط ‏مادی، فیزیکی و قوانین مبدا و مقصد بایستی به گونه ای ‏باشد که مانع مهاجرت نشوند.

فرار مغزها یا مغزهای فرار
بنابر مطالب فوق، افرادی مهاجرت خواهند کرد که انگیزه لازم ‏در آنها شکل گرفته باشد؛ و شرایط نیز فراهم باشد. بنابراین ‏ما با دو آمار رو
به رو هستیم:
آمار یکم: جمعیتی که مهاجرت در مورد ایشان مصداق ‏پیدا می کند.
آمار دوم: جمعیتی که دارای انگیزه هستند اما به ‏خاطر شرایط مقصد و شرایط محیطی قادر به مهاجرت ‏نیستند، البته با دیدگاه روانشناسی اجتماعی با یک ‏آمار رسمی هم روبه رو هستیم. جمعیتی که به ظاهر ‏قصد مهاجرت ندارند و حتی ابراز نیز نمی کنند؛ اما ‏اگر در مقام انتخاب کردن قرار گیرند، مهاجرت را ‏برمی گزینند. در چنین وضعیتی، کشش های مبدا، شرایط ‏ایشان در آن و میزان رضایتمندیشان از جامعه به ‏پرسش کشیده می شود. ایشان مهاجران بالقوه هستند.
آنچه به فرار مغزها شهرت یافته است؛ بخشی از آمار ‏اول است، مقصد این گونه مهاجرت ها (فرارها)، ‏کشورهای توسعه یافته و ابرتوسعه یافته (کشورهای ‏شمال) هستند.
کشورهایی که همچون یک سیستم به دنبال انباشت ‏سرمایه های دانایی و انسانی جامعه خودشان هستند. ‏حاصل این انباشت، شکل گیری زمینه های ترقی و توسعه ‏روزافزون است. آن دولت – ملت ها بر مبنای برنامه ‏ریزی اجتماعی و سیاستگذاری کلان، مسیر لازم را برای ‏ورود افرادی که دارای قابلیت های علمی و فنی درخور ‏هستند ایجاد می کنند. در واقع ایشان مطابق تئوری ‏جمعیت شناسی و آینده شناسی اقتصاد از تاکتیک ‏مهاجرت پذیری برای کنترل جمعیت خودشان استفاده می ‏کنند. ایشان به دنبال همگن کردن جمعیت خودشان ‏هستند. این همگن سازی در جهت ایجاد توازن در کیفیت ‏و چگونگی جمعیت و تامین نیروی انسانی لازم است. از ‏یک سو به دست آوردن میزان کافی تخصص و خبرگی ‏‏(بالفعل و بالقوه) از سوی دیگر افزایش سطح سرمایه ‏انسانی – اجتماعی برای حفظ روند توسعه و بهبود ‏مستمر وضع دولت – ملت. پس، شرط کافی فرار مغزها، ‏اساساً، استراتژی مملکت گردانان کشورهای مقصد است.
ایشان در پی ایجاد یک تعادل بین تمام منابع توسعه ‏و منابع ایجاد آرامش در محدوده جامعه خودشان ‏هستند.
به طور کلی، هر گونه رابطه (سوای بحث قدرت و ‏ملاحظات نظری فلسفه سیاسی)، وقتی برقرار می شود که ‏هر دو سوی آن سود ببرند. در فرایند فرار مغزها، ‏فردی که اهل علم و دانش است، رفاه نسبی، شرایط ‏تحصیل و طی مدارج علمی، موقعیت پژوهش و بعضی آزادی ‏های مورد نظر خود را به دست می آورد و متقابلاً، ‏جامعه مهاجرپذیر، یعنی همان مامن و ماوای فراری ‏های ما، اهداف خود را پیگیری می کند. این دوسویگی ‏سبب رشدنمایی این گونه مهاجرت می شود.
علاوه بر جریان فوق؛ در جامعه امروز ایران، طرق ‏گوناگونی خلق و کشف می شوند؛ که آمار قابل ملاحظه ‏ای از هم وطنانمان، سعی در مهاجرت به آن طرق را ‏دارند. از دیدگاه مدیریت دانایی و سیاستگذاری ‏اجتماعی هر یک از آنها، یکی از سرمایه های بالقوه ‏پیشرفت و توسعه هستند که دل از مملکت بر می گیرند. ‏‏(فارغ از اینکه تحصیلات دانشگاهی داشته باشند یا ‏خیر. ) جامعه شناس، در یک نگاه ابعاد خرد و کلان ‏پدیده ها را می بیند. شما نیز به اطرافتان، به ‏خویشاوندان، دوستان و همکارانتان نظاره کنید!
صحیح است که، فرار مغزها برای هر جامعه ای یک ‏فاجعه است زیرا سرمایه های علمی و فنی از دست می ‏روند، سرمایه هایی که برای رشدشان از امکانات همین ‏مملکت استفاده شده است. اما این تنها بخشی از ‏فاجعه است. فاجعه اصلی پراکندگی یک جمعیت است. ‏انفجار از درون فاجعه. فاجعه نه فرار مغزها بلکه، ‏شکل گیری اندیشه فرار است. ما در کشورمان مغز فرار ‏پرورش داده ایم. ذهنیت ضجه آور خیمه برکندن از آب ‏و هوای پارس. فرار مغزها، صرفاً یک سندروم ملی است ‏اما مسئله اساسی و ریشه ای نیست. در سطح ملی با ‏آماری وحشت زاتر روبه رو هستیم. آمار فراریان و ‏مهاجران بالقوه اگر مهاجرت صورت نگیرد؛ آمار ‏مهاجرت ظاهری افزایش نمی یابد؛ اما، دلیل بر نبود ‏مغز فرار نیست. نظریه کوچ مجازی خیلی اوقات مهاجرت ‏به معنای تصدیق مقصد نیست؛ بلکه به معنای نفی مبدا ‏است.به این ترتیب ماندگاری افراد، منجر به کوچ ‏مجازی می شود. ایشان شاید جغرافیای زندگی خود را ‏تغییر ندهند؛ در مقابل، تبدیل به موجوداتی منزوی و ‏به شدت خصوصی گرا می شوند. ایشان به صورت فیزیکی ‏از جامعه جدا نشده اند؛ اما از آن دل کنده اند. ‏ویلان وسیلان، میان زمین و آسمان وامانده اند. ‏وامانده در عذابم انداخته اند! چنین انسانی ‏‏(مردمی)، نیروهای حیاتی خود را از دست می دهد. ‏شور، شوق و هیجان کافی برای یک حیات مستمر توام با ‏موفقیت، کوشش و تلاش خالصانه را از دست می دهد. وی ‏همراه با یاس و سرخوردگی به روزمرگی خود ادامه می ‏دهد. از این رو به یک ناراضی تبدیل می شود. او دل ‏و جان خویش را از بطن حیات اجتماعی برمی گیرد. به ‏این ترتیب، اسباب مشارکت و نوآوری برچیده می شود. ‏او تفاوتی با یک مهاجر ندارد. کم نیستند کسانی که ‏شغل های پایین و پست، در کشورهای اروپایی و ینگه ‏دنیا را با موقعیت هایی به مراتب بهتر در کشور ‏خودشان ترجیح می دهند. چنان که در روح القوانین ‏آمده است. فردی که در فرانسه بر دار می شود از ‏پاشای عثمانی سعادتمندتر است. هر گاه بخواهیم برای ‏حفظ وضعیت موجود، حتی با نیت خیر و برای سعادت ‏ایشان از انسان ها موجوداتی مطیع، سر به تو و فاقد ‏خلاقیت و قوه انتقاد بسازیم، حتی اگر بهترین برنامه ‏را در سر داشته باشیم، از ایشان عروسک های کوکی و ‏مترسک های جالیزار ساخته ایم. چنین جامعه ای، به ‏فساد می گراید و رو به تباهی می رود. به این ترتیب ‏سبب کوچ مجازی ایشان می شویم. جامعه از درون تهی ‏می شود. چه بسا صداهای بزرگی در کار باشد؛ اما، آن ‏صدا با تلنگری بند می آید چرا که افراد آن جامعه ‏کوچ کرده اند. ایشان خود را مسئول نمی دانند. از ‏گردونه بازی خارجند. صرف موازنه اقتدار و قدرت، ‏شرایط را آرام نشان می دهد.
از دیدگاه مهندسی اجتماعی از نظر نگارنده این ‏سطور، هدف از مهندسی اجتماعی برآورده سازی نیاز ‏اعضای جامعه و یا ایجاد بسترهای لازم این برآورده ‏سازی است به صورت فراگیر، همه جانبه و مداوم. آن ‏شرایط به صورت گذرا و خلاصه دارای سه مرحله اساسی ‏هستند.
نیازهای اولیه و فیزیکی همانند خوراک، پوشاک، ‏بهداشت و مسکن. نیازهای روانی و اجتماعی همانند ‏امنیت، اشتغال، مشارکت و محبت. نیازهای تعالی ‏جویانه همچون خلاقیت، آزادی و عدالت و ‏خودشکوفایی.هنگامی که شرایط اقتصادی، سیاسی و ‏فرهنگی جامعه همسو با موارد فوق نباشد، انسان ‏‏(همان عضو جامعه، شهروند یا هم وطن) دو راه پیش ‏روی خود دارد: تلاش در جهت تغییر شرایط و محیط یا ‏رفتن از آن جامعه به جامعه دیگر. واضح است که اگر ‏دریابد نمی تواند کاری انجام دهد و امید به تغییر ‏نداشته باشد، تبدیل به یک کوچنده می شود. حال ‏مجازی و یا واقعی. به هر روی شخصیت او در جهت ترقی ‏جامعه شکل نمی گیرد. اساس بحث نه در خود وضعیت ‏حیات جمعی بلکه در نوع برخورد با انسان است. ‏بنابراین برای جلوگیری از تهی شدن جامعه از سرمایه ‏های اصلی و شاید تنها سرمایه های آن، بایستی ‏مسیرها و امکانات لازم را برای تغییر و تحول ایجاد ‏کرد. انسان ها نیازی به رئیس ها ندارند؛ اما وجود ‏مدیران الزامی است.  و………..

فهرست مطالب
فرار مغزها یا مغزهای فرار
اصطلاح شناسی فرار مغزها
نظریه کوچ مجازی در علم مدیریت و رفتار سازمانی
فرار مغزها و راه‌های جبران آن
تبادل مغزها، پدیده تازه
چگونگی فرارمغزهاازایران
تلاش دولت برای باز گردان مغزها
بهبود اوضاع اقتصادی و اشتغال ازفرار مغزها جلوگیری می‌کند
وزرا برای اخراج جوانان متخصص ازکشور بسیج شده‌اند!
فـــرار مغزها
علل مهـاجــرت مغـزها
راه‌حلهای پیشنهادی
ابعاد فرار مغزها در جهان و ایران
بازنگری آمارها
۱ـ پیشگفتار
۲- فرار مغزها در جهان
۳ـ فرار مغزها از ایران
۴ـ جمع‌بندی و نتیجه‌گیری
پیش درآمد
پیامدهای فرار مغزها برای کشورهای مبدأ و مقصد
تبادل مغزها، پدیده تازه
چگونگی فرار مغزها از ایران
تلاش دولت برای بازگرداندن مغزها
منابع


فرمت فایل: WORD

تعداد صفحات: 102

پس از ثبت دکمه خرید و تکمیل فرم خرید به درگاه بانکی متصل خواهید شد که پس از پرداخت موفق بانکی و بازگشت به همین صفحه می توانید فایل مورد نظر خورد را دانلود کنید. در ضمن لینک فایل خریداری شده به ایمیل شما نیز ارسال خواهد شد. لینک دانلود فایل به مدت 48 ساعت فعال خواهد بود.


مطالب مرتبط